جیرجیرکِ نارنجی

اینجا؛ این منم ..!

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

باز هم ..

میدونی چیه

ممکنه ببینمش باز هم ..

ولی دیگه ارتباطی مثل سابق نخواد بود !

اینو حسم میگه ، و فریاد میزنه !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
im nasim

این روزها

 از یه جایی به بعد، دلم نمیخواست وقتی اولین نشونه های پاییز رو میبینم، دیگه خونه باشم !
واقعا واقعا واقعا حالم ازین قضیه بده !
کلی کلی راه رفتم امروز و این چند روز
ولی آخرش رسیدم به یه بی تعلقی و بی حسی عجیب
خسته م
خیلی خسته
به هزار و یک راه، به صد مدل بیخیالی زدم خودمو، ولی هیچ کدومشون فایده نکردن
جو این شهر روی سینه م سنگینی میکنه و همین دلیله واسه کهنگی خستگیم !
هیچ تعلقی به اینجا ندارم
حتی دلیلی پیدا نمیکنم واسه هم چنان اینجا بودن !
چقدر چقدر چقدر عادت چیز سختیه !
عوق دارم
نه تنها به اینجا، حتی به وقتایی که یاد گذشته میوفتم
دلم میخواست امشبو، بجای اینجا، یجا پیش امین باشم ؛
هم بخاطر خودم، هم بخاطر خودش !
برام جالبه که پسرا هم توو این دورهمیا دلشون دوست دختر میخواد
حس خیلی بدی دارم خلاصه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
im nasim