جیرجیرکِ نارنجی

اینجا؛ این منم ..!

باز هم ..

میدونی چیه

ممکنه ببینمش باز هم ..

ولی دیگه ارتباطی مثل سابق نخواد بود !

اینو حسم میگه ، و فریاد میزنه !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
im nasim

این روزها

 از یه جایی به بعد، دلم نمیخواست وقتی اولین نشونه های پاییز رو میبینم، دیگه خونه باشم !
واقعا واقعا واقعا حالم ازین قضیه بده !
کلی کلی راه رفتم امروز و این چند روز
ولی آخرش رسیدم به یه بی تعلقی و بی حسی عجیب
خسته م
خیلی خسته
به هزار و یک راه، به صد مدل بیخیالی زدم خودمو، ولی هیچ کدومشون فایده نکردن
جو این شهر روی سینه م سنگینی میکنه و همین دلیله واسه کهنگی خستگیم !
هیچ تعلقی به اینجا ندارم
حتی دلیلی پیدا نمیکنم واسه هم چنان اینجا بودن !
چقدر چقدر چقدر عادت چیز سختیه !
عوق دارم
نه تنها به اینجا، حتی به وقتایی که یاد گذشته میوفتم
دلم میخواست امشبو، بجای اینجا، یجا پیش امین باشم ؛
هم بخاطر خودم، هم بخاطر خودش !
برام جالبه که پسرا هم توو این دورهمیا دلشون دوست دختر میخواد
حس خیلی بدی دارم خلاصه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
im nasim

...whit no one

#دل_تنگی

#دنیا_تنگی .. :)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
im nasim

مرا در یابید ..!

چقدر دلگیر که دلم واسه مخاطب داشتن تنگ شده :((((

که هیشکی نیست باهاش حرف بزنم حتی !!!!

حتی یه چت معمولی

حتی یه کل کل مسخره

عجباااا

یه روز دورت مث چی شلوغهههه

یه روزم مث امروز !

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
im nasim

با چشمات بخند که همه چی رو به راهه *_*

یکی بیاد منو بیدار کنه !

بیاد و بگه همه چی خوابه !

تو خوابی نسیم 

بیدار شو !

چشماتو باز کن که همه چی شوخیه

چشماتو باز کن که وقت بیداریه !

باز کن و خودِ واقعیتو ببین؛نگاه کن خودتو :)

نگاه کن چقد قشنگی :)

نگاه کن که چقده همه چی قشنگه

باز کن چشماتو دختر !

دیگه همه چی تموم شده، دیگه این طوفان از سرت گذشته .. :)

پاشو این روحِ خاک گرفتتو بتکون و یه نفس راحت بکش :)

پاشو دختر جانم

پاشو که دیگه تنها نیستی نسیم

دیگه اون حسای تنهایی و بیهودگی تموم شده نسیم

دیگه میتونی واقعیِ واقعی از ته دلت، با خیال آروم بخندی :)

میدونی چیه، این الان حق تو ئه که بعد از اینهمه بالا و پایینی، بلخره دلت یجا آروم بگیره :)

پاشو که وقت نشستن نیست

دیگه به اندازه ی کافی طعمِ چالشو چشیدی !

وقتشه یه ریزه به خودت و نفست، آرامش بدی :)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
im nasim

کسی مرا به نوشتن باز گرداند..!

کلمه ها توو سرم میچرخن
حروف پشت هم ردیف میشن، ولی توو این مدت اونقدر با خودم غریبه شدم،که توو جمله آوردن افکارم هم، بهم حس امینت نمیده !
انگار که قراره یه غریبه، یکی غیر از خودم، بخوندشون !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
im nasim

#نسیم_مینویسد /0~0\

سلام !

اینجا، این منم ..🙋‍♀️

نسیم :)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
im nasim